هجرت پیامبر اسلام، صلیاللهعلیهوسلم، از مکه به مدینه به عنوان مبدأ تاریخ اسلامی (تاریخ هجری قمری) قرار داده شده است.
شروع سال قمری ابتدای ماه محرم است؛ لذا به همین منظور مناسب است ماجرای هجرت و چگونگی تعیین ماه محرم به عنوان ابتدای سال قمری در فرهنگ اسلام مورد بررسی قرار گیرد.
اگر به زندگی پرفراز و نشیب و مملو از رشادتها و جاننثاریهای حضرت محمد مصطفی، صلیاللهعلیهوسلم، بنگریم و حوادث و تحولات آن را مورد ارزیابی قرار دهیم؛ درخواهیم یافت که بزرگترین حادثه در حیات آنحضرت، صلیاللهعلیهوسلم، گرچه ناگواریهای آن از خاطرهها بیرون نخواهد رفت، هجرت رسول اکرم، صلیاللهعلیهوسلم، از مکه، سرزمین آبا و اجدادی ایشان، به مدینه منوره است، هجرتی که میتوان آن را بزرگترین نقطۀ عطف تاریخ و آغاز تحول شگرف ملت نوپای اسلام در آن دوران نامید.
هجرت پیامبر اکرم، صلیاللهعلیهوسلم، گرچه از یک منظر جفاها و حرکتهای نابهجای قوم ایشان را در اذهان ترسیم میکند؛ اما از جانبی دیگر درخشش نوین و فتحی بزرگ در تاریخ اسلام بهشمار میرود.
هجرت را میتوان حرکت محوری و اساسی برای بقا و استمرار دعوت اسلام و نقطهٔ آغازین حکومت اسلامی نامید.
هجرت پیامبر اکرم، صلیاللهعلیهوسلم، گرچه بهظاهر تصویری زیبا و دقیق از مجاهده با نفس، زیر پا نهادن دیو هوا، حب وطن و ترک مألوف و مأنوس ایشان بوده؛ اما در حقیقت استحکام پایههای ایمان و رمز بقای اسلام در آن نهفته بود.
چنانکه علامه محمدزاهد کوثری، رحمهالله، میفرماید: «این هجرت سرآغاز دوران جدیدی بود که دستاورد آن عزت کامل برای مسلمانان بود. تجاوزاتی را که در آن دوران علیه حق میشد رسول اکرم، صلیاللهعلیهوسلم، با نیرو دفع میکرد؛ بدینگونه که در میان مهاجرین و انصار مؤاخات و برادری برقرار نمود و بدون تردید این برادری در میان یاران پیامبر، صلیاللهعلیهوسلم، اولین هستهای بود که قدرت و نیرویی یکپارچه را در برابر ستمگران و متجاوزان به بار آورد.
بدون تردید جاننثاری و ایثاری که مهاجرین و انصار در آن دوران به خاطر اعلای کلمهالله از خود نشان دادند هیچگاه تاریخ برای هیچ ملتی از ملتها به ثبت نرسانده است.
[محمدزاهد کوثری، مقالات کوثری، ص:۴۲۶، ایچ ایم سعیدکمپنی]
آری! پیامبر اکرم، صلیاللهعلیهوسلم، سالیان درازی را در مکهٔ مکرمه، سرزمین پدری، خویش سپری کرده و دعوت اسلام را به گوش مردم میرساند.
در مدتزمانی که این کار در مکه ادامه یافت، عدۀ قلیلی از اهالی مکه به دین اسلام گرویدند؛ اما اکثر آنان با تمام نیرو و امکانات به مقابله با این دعوت الهی پرداختند تا جایی که زیستن مسالمتآمیز برای پیامبر و یاران او در آن سرزمین امری دشوار به نظر میرسید؛ لذا هنگامیکه آنحضرت، صلیاللهعلیهوسلم، مخالفتها و دشمنیها را از هر طرف مشاهده کرد و امیدی به پیشرفت بیشتر در امور دعوت نیافت، عزم سفر (هجرت) کرد و بنابر درخواست بسیاری از اهالی یثرب، که عدهای از آنان مسلمان شده بودند، به سوی آن دیار رخت سفر بست.
ماجرای هجرت آنحضرت در کتابهای حدیث به کثرت آمده است.
علامه راحل، امام دعوت در عصر حاضر، مولانا سید ابوالحسن علی الحسنی ندوی، رحمهالله، در سلسلهمقالاتی با عنوان «الطریق الی المدینه» که در مورد فرازهای بلندی از سیرت است؛ در جایی پرسشهایی را بدینگونه مطرح کرده: اگر بپرسیم: کدام روز بیاد ماندنی از ایام تاریخ بوده است که از جانب انسانیت بالاترین احترام و اجلال را سزاوار است و شایستهٔ آنست که هیچگاه از خاطرهها محو نشود؟
و اگر بپرسیم: آن چه روزی است که میلاد عالَم جدید، سرآغاز دوران نیکبختی، رمز پیروزی نیکیها بر بدیها و نیروهای خیر بر نیروهای شر، و روز پیروزی عدل و مساوات، رحمت و مواسات بر بدبختی و سنگدلی و جهالت و وحشیگری و روز پیروزی زندگانی منظم و شریعت کامل بر قانون جنگل و به طور اختصار پیروزی همیشگی علم و ایمان در برترین شکل آن بر جاهلیت است؟
[الطریق إلی المدینه، ابوالحسن علی ندوی رحمه الله، دار ابن کثیر دمشق]
آری! در جواب این پرسشها باید گفت: همانگونه که میلاد با سعادت پیامبر اکرم، صلیاللهعلیهوسلم، چنین نتایج پرباری را برای جهانیان داشته است؛ بدون تردید هجرت رسول اکرم، صلیاللهعلیهوسلم، از شهر مکه به شهر یثرب، که بعدها به نام مدینهالرسول، صلیاللهعلیهوسلم؛ یعنی شهر پیامبر، ملقب گردید نیز از شگفتیهای تاریخ به شمار میرود.
روزی که سرآغاز دوران پیروزی حق بر باطل، نور بر ظلمت و علم بر جهل بود.
به گفتۀ مصطفی صادق رافعی: «هجرت پیامبر، صلیاللهعلیهوسلم، در حقیقت حرکت محوری جهان به شمار میرفت، قدمهای مبارک آنحضرت، صلیاللهعلیهوسلم، در اوان هجرت بر زمین در حرکت بود؛ اما معانی آن، تاریخ را رقم میزد.
مسافت هجرت از مکه تا مدینه بود اما معانی آن مشرق و مغرب را فرا گرفته بود.
[سیدمصطفی صادق رافعی، وحی القلم: ۱۹/۲به نقل از مختارات:۱۵۲/۲]
درسهایی از هجرت پیامبر، صلیاللهعلیهوسلم،
۱. به طور یقین بزرگترین درسی که میتوان از ماجرای هجرت گرفت آن است که انسان به خاطر خداوند متعال و برای کسب رضای او باید از همه چیز بگذرد.
برای بارور کردن درخت شکوهمند اسلام و آبیاری صحیح آن و برای تحکیمبخشیدن به پایههای استوار دین و ایمان باید نفس و هوی را زیر پا گذاشت.
و باید برای تحققبخشیدن به آرمانهای حقیقی و الهی با شیطان و شیطان صفتان مبارزه کرد.
آن کس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو هر دو جهان را چه کند
آری! رسول الله، صلیاللهعلیهوسلم، نیز برای رسیدن به اهداف بلند و آرزوهای متعالی خویش و برای پیوند برقرار نمودن با انسانیت و رساندن حکم و دستور الهی به آنان، وطن، قوم و خویشاوندان خود و بالاتر از همه خانۀ کعبه را رها کرد و برای به دستگرفتن مهار هدایت انسانها، به سوی شهر یثرب شتافت و این هجرت در حقیقت حامل این پیام بود: «برای تعمیر جهان و رساندن جهانیان به سرمنزل مقصود، قدم نخست آن است که در صورت نامساعدبودن حالات و ناهماهنگی اوضاع و احوال باید هجرت نمود تا بنیاد دین استوار و تنۀ آن نیرومند گردد.»
«ومن یهاجر فی سبیل الله یجد فی الارض مراغما کثیراً و سعه» [نساء:۱۰۰]
(کسی که در راه خدا هجرت کند، سرزمینهای فراخ و آزادی فراوان میبیند.)
۲. با مروری گذرا به واقعۀ هجرت و بررسی احادیثی که در این مورد آمدهاند بر این امر اذعان خواهد شد که یقینا رسولالله، صلیاللهعلیهوسلم، و حضرت ابوبکر صدیق، رضیاللهعنه، که در این سفر همراه ایشان بود تکالیف و مشقتهای فراوانی را به جان خریده و رنجهای بسیاری متحمل شدند، اما هیچگاه در ارادۀ آنان فتور و سستی راه نیافت؛ بلکه با تحمل رنجها و گذر از کوه مشکلات به اهداف بلند خویش نزدیکتر میشدند.
این واقعه این درس را به امت اسلام داد که برای رسیدن به اهداف دینی و عروج به بلندای عزت و سربلندی نباید از هیچ کوششی دریغ کرد.
۳. درسی دیگر که می توان از این حادثه گرفت آن است که در راه دین و ایمان نباید مادیات و مال و متاع دنیوی را در نظر داشت.
زمانی که مهاجرین و انصار در صف برابری و برادری منسلک شدند بزرگترن افتخارات را آفریدند. ایثار و از خود گذشتگی انصار در برابر برادران دینی و ایمانیشان هیچگاه از صفحات تاریخ محو نخواهد شد.
در حقیقت این عمل نمادی از ساختار درونی صحابهٔ کرام، رضواناللهعلیهماجمعین، بود که با چنین اعمال زیبا و کردارهای شایستهای زینتبخش صفحات تاریخ اسلام گشتند.
پیامبر اکرم، صلیاللهعلیهوسلم، با ایجاد جو مواخات و برادریای که در بین مهاجرین و انصار ایجاد کرد، در حقیقت شالودهٔ نیروی مستحکم و متحدی را پیریزی نمود که بعدها شاهکارهای بزرگی را از خود به جای گذاشتند.
پیامبر اکرم، صلیاللهعلیهوسلم، با یک جمله آنجا که به انصار فرمود: «إن إخوانکم قد ترکوا الاموال و الاولاد و خرجوا الیکم»
[ ابوبکر جزائری، هذالحبیب، ص:۱۱۹، مکتبه العلوم والحکم، مدینه منوره]
(همانا برادران شما مال و اولادشان را رها کرده و به سوی شما هجرت کردند.) بذر دوستی و محبت را در قلوب آنان کاشت و مهر و محبت درو کرد.
۴. پیوند عمیق و ناگسستنی عشق و محبت، دوستی و برادری، جاننثاری و ایثاری که در میان رسول الله، صلیاللهعلیهوسلم، و یاران او بود، جلوهٔ زیبایی از درسهای معنوی مکتب محمدی به شمار میرود.
۵. آنان در این مکتب صفا، صمیمیت و محبت را آموختند و دوستی را تفسیر و تحلیل نمودند.
برای رسیدن به نبی اکرم، صلیاللهعلیهوسلم، و یاران باوفا و بااخلاص ایشان همه چیز را رها کردند و راهی دیار محبوب گشتند.
خانۀ کعبه چیزی نیست که بتوان به آسانی از آن گذشت.
آن بنای مقدس و میعادگاه مبارکی که محبت آن با قلب پیامبر، صلیاللهعلیهوسلم، گره خورده بود فراقش برای ایشان بسیار مشکل بود و هیچگاه تاب و تحمل آن را نداشت؛ چنانکه خود پیامبر، صلیاللهعلیهوسلم، این عاطفهٔ ایمانی و پیوند عمیق را در جایی ابراز میکند؛ اما باز هم میبینیم که پیامبر اکرم، صلیاللهعلیهوسلم، بر فراق و جدایی رضایت میدهد تا خللی در امر مهم دعوت و اسلام ایجاد نشود. علامه ندوی، رحمهالله، در این باره مینویسد: «از هجرت رسول اکرم، صلیاللهعلیهوسلم، این درس آموخته شد که به خاطر دعوت و عقیده، هر چیز محبوب و پسندیده و هر آنچه که فطرت سلیم به آن علاقمند است را میتوان قربان کرد؛ اما برای هیچ چیز دیگر نمیتوان عقیده و دعوت را فدا نمود.
نکتۀ دیگری که از هجرت میآموزیم این است که تاریخ دعوتهای بزرگ و ادیان گذشته توأم با حرکت بوده است، گاهی حرکت افراد و گاهی حرکت گروهها».
چند سطر بعد در مورد رابطهٔ وثیق پیامبر، صلیاللهعلیهوسلم، مینویسد: «آری همین احساسات و عواطف (عاطفهٔ بشری و ایمانی) در گفتار رسول اکرم، صلیاللهعلیهوسلم، تجلی یافت؛ آنگاه که خطاب به مکه فرمود: «ما أطیبک من بلد و أحبک إلی ولولا أن قومی أخرجونی ما سکنت غیرک»
[مرجع سابق از البدایه و النهایه ابن کثیر:۱۸۰/۳]
(یا رسول الله، وقتی به یاد تعقیب دشمن میافتم پشت سر شما راه میروم؛ اما هرگاه به این فکر میافتم که مبادا کسی در جلو کمین گرفته باشد پیشاپیش شما قرار میگیرم.»
در اینجا این نکته نیز قابل ذکر است که یکی از دستاوردهای هجرت پیامبر، صلیاللهعلیهوسلم، آغاز تاریخ اسلامی از آن دوره است که بنابر رابطۀاش با هجرت نکاتی را در مورد آن میآوریم.
نگاهی به تاریخ اسلامی
تاریخ یکی از ضروریات هر قوم و ملتی به شمار میرود.
از گذشتههای دور تا بهحال ملتها، آثار، وقایع و حالات ملت خویش را با زبان یا قلم برای آیندگان و نسلهای بعدی بازگو کردهاند؛ چنانکه از بررسی واژهٔ تاریخ در لغتنامه ها و دایرهالمعارفها این امر عیان خواهد شد.
علی اکبر دهخدا میگوید: «کلیهٔ امم و مللی که در سرزمینهای مختلف پراکندهاند هر یک تاریخی مخصوص به خود دارند و مبدأ آن تواریخ از زمان پادشاهی بزرگ، پیغمبران و دولتهای ایشان و یا فقط یکی از عللی که است در بالا ذکر شد.»
[علی اکبر دهخدا، لغتنامه، مادۀ تاریخ]
در مورد تاریخهای گذشته روایات مختلفی وجود دارد:
ابنجوزی با سند خویش از شعبی روایت کرده است که فرمود: وقتی جمعیت فرزندان آدم زیاد شد و منتشر شدند، آنها از فرود آمدن حضرت آدم، علیهالسلام، تاریخ را آغاز کردند و تا وقت طوفان این تاریخ ادامه داشت. سپس تا آتش حضرت ابراهیم، علیهالسلام، پس از آن تا دوران حضرت یوسف، علیهالسلام، سپس تا خروج حضرت موسی، علیهالسلام، با بنی اسرائیل از مصر، پس از آن تا زمان داود، علیهالسلام، سپس تا زمان سلیمان، علیهالسلام، و پس از آن تا زمان حضرت عیسی، علیهالسلام.
ابنسعد روایت کرده است که عربها تاریخ را با ایام مشهور میشناختند؛ مثل جنگ بسوس، داحس، غبرا، روز ذیقار و غیره.
[بدرالدین عینی، عمده القاری: ۶۵۴/۱۱]
مسلمانان نه تنها از آغاز دعوت اسلامی؛ بلکه قبل از آن نیز واقعاتی را در اذهان داشته و طبق حادثه ثبت نمودهاند و قبل از این که تاریخ اسلامی به طور رسمی آغاز گردد، نخست واقعات و حوادث را با نام همان واقعه نامگذاری میکردند؛ چنانکه دهخدا آورده است: «مسلمانان در عهد پیامبر، صلیاللهعلیهوسلم، برای هر سالی که میان هجرت و میلاد بود از واقعهای که در آن سال روی داده بود نامی مشتق نموده و نامگذاری میکردند.
نخستین سال پس از هجرت را «سنه الاذن» میگفتند.
سال دوم را «سنه الامر بالقتال»
و سال سوم را «سنه التمحیص» نامگذاری کردند.
[علیاکبر دهخدا، لغتنامه، مادۀ تاریخ]
علامهعینی نیز در این باب چنین مینویسد: «در دوران رسول اکرم، صلیاللهعلیهوسلم، نیز این علم ادامه یافت اگر چه در وقت آغاز آن اختلاف است اما باز هم روایاتی مبنی بر داشتن تاریخ در عهد اول وجود دارد؛ چنانکه حضرت ابنعباس، رضیاللهعنه، روایت کرده است که رسول الله، صلیاللهعلیهوسلم، به مدینهٔ منوره تشریف آورد در حالی که تاریخی وجود نداشت؛ البته آنها با ماه و دو ماه از مقدم ایشان به مدینه منوره، تاریخ را تعیین میکردند و تا وفات رسول اکرم، صلیاللهعلیهوسلم، بر همین منوال بود و پس از آن تاریخ قطع گردید. دوران خلافت حضرت ابوبکر، رضیاللهعنه، پایان یافت و چهار سال اول خلافت حضرت عمر، رضیاللهعنه، هم بههمین منوال گذشت تا اینکه پس از آن تاریخ را به طور رسمی آغاز کردند.
[بدرالدین عینی، عمده القاری ۶۵۵/۱۱]
به هر صورت، تاریخ از همان آغاز در میان مسلمانان رایج بوده است اگرچه نمی توان آن را تاریخ رسمی بهحساب آورد؛ اما در مورد پیدایش تاریخ اسلامی نیز عدهای معتقدند که از دوران خود آنحضرت، صلیاللهعلیهوسلم، تاریخ آغاز شده است؛ چنانکه علامه قسطلانی در شرح بخاری از «کتاب الاکلیل» حاکم روایتی را به رسول اکرم، صلیاللهعلیهوسلم، نسبت داده است که خود ایشان دستور دادند تاریخ را از هجرت آغاز نمایند.
[قسطلانی، إرشاد الساری ۲۳۳/۶]
اما با وجود روایات صحیحه مبنی بر اینکه تاریخ رسمی از دوران حضرت عمر، رضیاللهعنه، آغاز شده است نمیتوان به این روایت اعتماد کرد، بهویژه در چنین امر مهمی که اگر فرضا چنین حکم و دستوری از جانب رسول اکرم، صلیاللهعلیهوسلم، صادر میشد یاران با وفای ایشان حتما آن را ثبت نموده و هیچگاه کوتاهی را در مورد آن روا نمیداشتند.
گذشته از آن در عصرهای بعدی در مورد تاریخ با مشکل مواجه نمیگشتند.
علامه زاهد کوثری در جواب این روایت مینویسد: «این روایت با روایات صحیحه از حضرت عمر، رضیاللهعنه، نمیتواند برابری کند؛ چون آنچه که در کتاب اکلیل حاکم آمده است از بلاغیات زهری میباشد و گذشته از بلاغیات او روایات مرسل او نیز قابل اعتماد نیستند و در نظر بسیاری از اهل نقد مثل یحییبن سعید و امام شافعی باد آنها را میبرد، یعنی بسیار ضعیف هستند.
[محمد زاهد کوثری، مقالات، ص:۴۲۷،ایچ ایم سعید کمپنی]
انگیزۀ پیدایش تاریخ هجری و فلسفه آغاز آن از هجرت
در بعضی از روایات آمده است: اولین کسی که از تاریخ استفاده کرد «یعلیبن امیه» بود. از یمن نامهای برای حضرت عمر، رضیاللهعنه، فرستاد که دارای تاریخ بود، حضرت عمر، رضیاللهعنه، آن را پسندیده و تاریخ را آغاز نمود.
[بدرالدین عینی، عمده القاری ۶۵۵/۱۱]
اما در اینباره روایات دیگری نیز وجود دارد، چنانکه صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آورده است: «سبب وضع تاریخ هجری آن است که ابوموسی اشعری، رضیاللهعنه، به حضرت عمر، رضیاللهعنه، نوشت: حوالهٔ پولی از امیرالمومنین رسیده است که تاریخ پرداختش ماه شعبان است؛ ولی نمی دانم کدام شعبان، شعبان گذشته یا شعبان آینده؟ پس حضرت عمر، رضیاللهعنه، بزرگان را جمع نمود و از آنها برای ثبت ایام مشورت کرد.
هرمزان، فرمانروای اهواز که در دست آنان اسیر بود؛ گفت: ما حسابی داریم که آن را ماه و روز می نامیم که حساب ماهها و سالها است و کیفیت استعمال آن را بیان کرد؛ سپس حضرت عمر، رضیاللهعنه، به وضع تاریخ فرمان داد.
عده ای از یهودیان به تاریخ روم اشاره کردند ولی این تاریخ به علت طولانی بودنش قبول نشد. گروهی تاریخ ایرانیان را پیشنهاد کردند این هم به خاطر نداشتن مبدأ معین مردود گردید؛ زیرا مبدأ تاریخ فارسها به وسیلهٔ یک پادشاه برقرار میشد و تاریخ قبلی کنار گذاشته میشد، پس عقیدهٔشان بر این شد که یک روز از سیرت حضرت رسول اکرم، صلیاللهعلیهوسلم، را مبدأ تاریخ قرار دهند.
برای این کار زمان بعثت آنحضرت، صلیاللهعلیهوسلم، را به علت نامعلوم بودن آن، و تاریخ تولد را به علت وجود اختلاف در آن صلاح ندانستند و زمان وفات را هم به علت ناخوشایندی طبع قبول نکردند.
بنابراین راه وسطی را انتخاب کردند و زمان هجرت از مکه به مدینه را مبدأ قرار دادند که از آن زمان دولت اسلامی پدید آمد.
هجرت روز سه شنبه ۸ ربیع الاول بود؛ لیکن سال قمری را از روز پنجشنبه یکم محرم آغاز کردند.»
[محمد تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون: ۷۶/۱، ابن کثیر؛ البدایه و النهایه:۸۵/۷؛ ابن جوزی، المنظم: ۲۲۸/۴]
در مورد این که تاریخ را باید از چه دورانی آغاز کرد، از صحابه کرام، رضواناللهعلیهماجمعین، مشوره گرفته شد.
حضرت سعدبن ابی وقاص، رضیاللهعنه، فرمود: «از وفات رسول اکرم، صلیاللهعلیهوسلم، و حضرت طلحه، رضیاللهعنه، فرمود، از بعثت ایشان.
حضرت علی، کرماللهوجهه، فرمود: «تاریخ را از هجرت رسول اکرم، صلیاللهعلیهوسلم، آغاز نمایید؛ چون هجرت حق و باطل را از هم جدا کرد» در نتیجه بر قول حضرت علی، کرماللهوجهه، اتفاق نمودند.
[بدرالدین عینی، عمده القاری: ۶۵۵/۱۱]
البته در سالی که تاریخ اسلامی از آن آغاز گردید هم اختلاف وجود دارد؛ اکثر مورخین آن را سال شانزدهم هجرت گفتهاند و بسیاری دیگر میگویند تاریخ اسلامی از سال هفدهم به طور رسمی آغاز گردید.
اما در مورد اینکه اصحاب کرام، رضواناللهعلیهماجمعین، با چه دلیل و مدرکی از شریعت، هجرت را سرآغاز تاریخ اسلامی قرار دادند نیز بحث وجود دارد.
علامه سهیلی، رحمهالله، فرموده است: «صحابه، رضواناللهعلیهماجمعین، برای این عمل خود از این آیه استدلال کردهاند: «لمسجد أسس علی التقوی من أول یوم»
چون همه میدانند که آن روز به طور مطلق اولین روز نبود؛ لذا معلوم است که اضافتش به چیز مضمر دیگری است و آن نخستین دورانی بود که اسلام در آن عزت یافت و پیامبر، صلیاللهعلیهوسلم، با امنیت کامل به عبادت پروردگارش مشغول شده و بنای مسجد را آغاز کرد. سپس رأی صحابه، رضواناللهعلیهماجمعین، بر آن متفق گردید که تاریخ را از آن روز آغاز کنند.
[ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، شرح صحیح بخاری: ۳۱۴/۷]
فلسفهٔ آغاز سال هجری از محرم
در اینجا این سوال پیش میآید که وقتی هجرت پیامبر، صلیاللهعلیهوسلم، در ربیع الاول صورت گرفته است پس چرا محرم را نخستین ماه از این سال قرار دادند؟
در جواب باید گفت که در مورد این امر در همان دوران صحابه، رضواناللهعلیهماجمعین، نیز اختلاف وجود داشت و پس از مشوره با اتفاق آرا، محرم را برای شروع تاریخ هجری انتخاب کردند، چنانکه وقتی حضرت عمر، رضیاللهعنه، در اینباره مشورت گرفت، عدهای گفتند از ماه رجب و عدهای دیگر گفتند از ماه رمضان آغاز شود.
سپس حضرت عثمان، رضیاللهعنه، فرمود: «از محرم آغاز کنید چون محرم از ماههای حرام است و نیز اول سال و هنگام بازگشت مردم از حج است»
[ابن حجر عسقلانی، فتح الباری:۳۱۵/۷]
و در روایت «عمدهالقاری» آمده است که حضرت علی، رضیاللهعنه، نیز ماه محرم را پیشنهاد دادند.
[بدرالدین عینی، عمده القاری:۶۵۵/۱۱]
البته علامه ابنحجر عسقلانی
مینویسد: «از مجموع روایات به این نتیجه میرسیم که حضرت عمر، عثمان، و علی، رضیاللهعنهم، همگی ماه محرم را پیشنهاد دادند.»
[ابن حجر، فتح الباری:۳۱۵/۷]
همچنین دلالیل دیگری مبنی بر این که محرم سرآغاز سال هجری قرار گیرد وجود دارد؛ چنانکه ابنحجر در شرح بخاری مینویسد: «آغاز سال هجری را از ربیع الاول به محرم موخر کردند؛ چون ابتدا ارادۀ آنها برای هجرت از ماه محرم بود؛ زیرا بیعت در اثنای ذیالحجه واقع شد و این سرآغاز هجرت بود.
پس اولین هلالی که پس از بیعت و ارادۀ هجرتشان نمودار شد هلال محرم بود، پس مناسب بود که ابتدای سال هجری قرار داده شود».
[مصدر سابق]
علی اکبر دهخدا در مورد ماه محرم مینویسد: «محرم نخستین ماه از ماههای دوازدهگانهٔ قمری عرب است.
محرم الحرام: وجه تسمیه آنست که در این ماه در ایام جاهلیت قتال بر مردم حرام بوده است.
محرم نزد عرب اولین ماه سال است که قبل از صفر و بعد از ذوالحجه قرار دارد»
[علی اکبر دهخدا، لغتنامه، مادۀ محرم]
ماه محرم از ویژگیهای بسیاری برخوردار است. یکی این که جزو ماههای حرام؛ یعنی ماههایی که قتل و غارتگری، و فساد در آنها حرام و ممنوع قرار داده شده بود، بهحساب میآمد و دو ماه قبل از آن (ذوالقعده و ذوالحجه) نیز جزو ماههای حرام هستند؛ پس حکمت این که ماه محرم را سرآغاز سال هجری قرار دادند این بود که وقتی انسانها در این سه ماه از قتل و غارتگری و اعمال منافی انسانیت پرهیز کرده خلق و خوی خویشتن را آراستند پس همۀ سال را با همین اخلاق زیبا و به دور از هرگونه فساد و تباهی آغاز کنند تا همیشه از بدیها و بدبختیها به دور بوده پویندۀ شاهراه انسانیت و شرافت باشند.
نگارنده: عبدالرحیم امینی
تمامی مطالب این سایت متعلق به دارالافتاء مرکزی اهل سنت می باشد و استفاده از مطالب آن با ذکر منبع بلامانع است.
طراحی سایت : کلکسیون طراحی